راهبرد امام سجاد (ع) در دوران پسا کربلا / چگونه بنی‌امیه شکست خورد؟

راهبرد امام سجاد (ع) در دوران پسا کربلا / چگونه بنی‌امیه شکست خورد؟

عصر امامت حضرت سجاد (ع)، دوران به چالش کشیدن مفهوم نبوت، امامت و ولایت به ویژه در عرصه سیاسی و اجتماعی بود. در این دوران مسلمانان پیوسته دچار اضطراب بودند.

راهبرد امام سجاد (ع) در دوران پسا کربلا / چگونه بنی‌امیه شکست خورد؟

به گزارش صحرانیوز ، یکی از دوران بسیار حساس و مهم در عبرت‌‌گیری، دوران پس از واقعه عاشوراست و راهبرد امام سجاد (ع) در آن دوران است. بحثی که کمتر مورد بررسی قرار می‌گیرد اما نکات مهمی برای زندگی امروز ما دارد. به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت امام عارفان،‌ امام علی بن حسین (ع)، مرکز تخصصی صحیفه سجادیه به راهبرد آن امام همام در دوران پساکربلا اشاره کرده است:

هجوم فکری به مفهوم نبوت و امامت در دوران امام سجاد (ع)

عصر امامت حضرت سجاد (ع)، دوران به چالش کشیدن مفهوم نبوت، امامت و ولایت به ویژه در عرصه سیاسی و اجتماعی بود. دورانی که نوک پیکان جبهه کفر و نفاق، انحراف در مسیر فهم درست از نبوت و سیره پیامبر (ص) و یاران ایشان و به فراموشی سپردن مفاهیم امامت و ولایت است.

بیشترین نمود این حرکت در فضای سیاسی و اجتماعی آن عصر بود تا آنجا که عصری از اعصار اسلامی کمتر مانند دوران امام سجاد (ع) اضطراب سیاسی و اجتماعی را تجربه کرده است. مسلمانان پیوسته دچار اضطراب و از سویی حرکت‌های اعتراضی به حکومت اموی بود. اما اتفاق‌ها به سمتی رقم خورد که نور امید زندگی عزتمندانه و آرامش در دل بسیاری از افراد کم‌سو شده بود.

مفهوم خلافت که پیش‌تر جای مفهوم ولایت نشسته بود، در عمل در مسیر پادشاهی حرکت می‌کرد. دوران سی و چهار ساله امامت ایشان مصادف با خلافت سلسله امویان به مرکزیت دمشق و خلافتی دیگر در بخشی از جهان اسلام، به محوریت مکه و در دست عبدالله بن زبیر بود. خلفای اموی دوران حضرت (ع) عبارت بودند از: یزید بن معاویه (۶۰ـ ۶۴)، معاویه بن یزید (۶۴)، مروان بن حکم (۶۴ـ ۸۶)، عبد الملک بن مروان و ولید بن عبدالملک (۸۶ ـ۹۶).

عدم علاقه معاویه بن یزید به علت شناخت اوضاع، خلافت را به مروان بن حکم رساند. کسی که از زمان حضرت رسول (ص) به دشمنی با دین خدا پرداخته بود و این دشمنی را در زمان خلافت عثمان و حکومت امویان، به اوج رسانده بود تا جایی که در منابر وابسته به حکومتش آشکارا به امام علی (ع) توهین می‌شد(۱) و این بدعت بعد از او نیز ادامه یافت.

پس از او، عبدالمک بن مروان با تکیه بر سرداری چون حجاج بن یوسف ثقفی به حدی سختگیری و خونریزی کرد که تنها در عراق صد و بیست هزار نفر را کشت.(۲) او زندان‌های مختلطی ساخته بود که حدود پنجاه هزار مرد و سی هزار زن، نیمی مجرد و برهنه در آنها زندانی بودند.(۳)

حجاج، در ایجاد مبارزه با جریان فکری نبوت و امامت از هیج خباستی فروگذار نبود. در اقدامی انحرافی، مکرر عبدالملک را برتر از پیامبر (ص) معرفی کرده و مردم را به طواف گرد خانه او فرا می‌خواند.(۴) از سویی در دشمنی با شیعیان چنان بود که امام باقر (ع) فرمودند شنیدن نام زندیق برای او بهتر از شنیدن نام شیعه علی (ع) بود.(۵) او به رغم خواست عبدالملک بر قتل امام سجاد (ع) اصرار داشت.(۶)

پس از عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک خلافت را دست گرفت و مبارزه با جریان امامت و ولایت را شدت داد. ولید، کینه‌توزترین خلیفه نسبت به اهل بیت (ع) و شیعیان، در نهایت در سال ۹۵ قمری امام (ع) را با زهر به شهادت رساند.(۷)

راهبرد امام سجاد (ع)

در چنین اوضاعی، راهبرد حضرت (ع) عبارت بود از باز تعریف ۲ اصل مهم دین و مذهب شیعه، یعنی تبیین نبوت در قالب ترسیمی از پیامبر و تبیین امامت؛ از سوی، ترسیم صحیح طراز یاوری نبی و امام، در جهت اتمام حجت در شناخت صحیح و یاوری مقبولِ از نبوت و امامت. به بیانی دیگر، شناساندن صحیح و به دور از انحراف پیامبر (ص) و یاران واقعی ایشان (در مقابل ادعای خلفا در پیروی از سیره پیامبر) و تعریف درست امامت و تبیین مصداق درست آن که وجود نازنینشان بود.

پیامبر و نبی، خبررسان هستند از خداوند. (۸) ترسیم صحیح از بزرگان تاریخ اهمیت دارد؛ اما آنگاه که سخن از پیامبر(ص) است، سخن از یکی از مفاهیم اصول دین، خبررسان الهی و الگوی مؤمنان است؛ الگویی که در قرآن دستور بر پیروی از آن داده شده است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِر؛(۹) مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند». در نتیجه برای گمراهی جامعه اسلامی کافی است تصویری اشتباه از ایشان در جامعه ارائه کرد تا مردم به نیت رسیدن به خداوند آن راه اشتباه را بروند!

امام سجاد (ع) رسالت خود را تصویرگری حقیقی از پیامبر (ص) می‌دانند. ایشان به خلاف ترسیم‌های میلی از پیامبر (ص)، در بیانی خلاصه اما عمیق و دقیق به ترسیمی حقیقی از ایشان می‌پردازد؛ تا خط بطلانی باشد بر چهره‌های جعلی از پیامبر (ص) که پیوسته از آن زمان و کنون ترسیم شده است. از سویی با وجود ادعاهای فراوان پیروی از نبوت و پیامبر(ص) طراز یاوری پیروی از نبوت را ترسیم می‌کنند تا خط بطلانی بر این ادعاهای دروغین باشد. این ترسیم از آنجا که در قالب دعا انجام شده است، تأثیر ویژه خود را دارد. ارتباط عاطفی که دعا در انسان ایجاد می‌کند، سبب می‌شود ترسیم الگویی پیامبر (ص) و یاوران ایشان در قالب دعا، تأثیرگذاری بیشتری نسبت به دیگر قالب‌های ترسیم‌کننده الگو دارد.

امام العارفین در زبورش، بعد از سپاس و ستایش خداوند (در دعای یکم)، در دعای دوم به صلوات و درود بر پیامبر می‌پردازند با عنوان: «بَعْدَ هذاالتَّحْمیدِفِی الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِه‏». (۱۰)

حضرت در این دعا، در چند محورشناختی صحیح از نبوت نظیر لطف بودن وجود پیامبر؛ صفات پیامبر؛ استواری پیامبر (ص) در راه خدا؛ هجرت پیامبر و قدردانی از زحمات پیامبر (ص) را ارائه می‌دهند.

ترسیم حضرت (ع)، حمله‌‌ای به  ترسیم اشتباه بنی‌امیه از پیامبر (ص) و سوء استفاده آن‌‌ها از پیامبر دروغین است.

منابع

۱-ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ۲۲۰
۲- ابن حجر، ج۲، ص ۲۱۱.
۳- ر.ک: مسعودی مروج الذهب، ج ۳، ص ۶ ـ ۱۷۵.
۴- ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص ۲۴۲.
۵- سیوطی، ص ۲۲۰.
۶- اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۱۱.
۷- طبری، دلایل الامامه، ص ۵۰.
۸- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب – بیروت، چاپ: سوم، ۱۴۱۴ق. ص۱۶۲.
۹- أحزاب: ۲۱.
۱۰- على بن حسین (ع)، امام چهارم، صحیفه سجادیه(ترجمه خلجى)، ۱جلد، صحیفه خرد – ایران – قم، چاپ: ۱، ۱۳۸۶ ه.ش. ص۱۸.