عمر بر باد رفته و امید به رزق «عند ربهم یرزقون»

عمر بر باد رفته و امید به رزق «عند ربهم یرزقون»

خواستم با شهدای هشت سال دفاع مقدس به نجوا نشینم تا عمر به باد رفته که با آهنگی غم‌انگیز و آتشی درون‌سوز، مرا در وادی گذر زمان به حسرت نشانیده، از خوان بابرکت و قلل رفیع راه‌یافتگان عند ربهم یرزقون، رزقی یابد.

یادداشت: عمر بر باد رفته و امید به رزق «عند ربهم یرزقون»

به گزارش صحرانیوز ، خواستم با شهدای هشت سال دفاع مقدس به نجوا نشینم تا عمر به باد رفته که با آهنگی غم‌انگیز و آتشی درون‌سوز، مرا در وادی گذر زمان به حسرت نشانیده، از خوان بابرکت و قلل رفیع راه‌یافتگان عند ربهم یرزقون، رزقی یابد.

رفته بودم سفرى، سمت دیار شهدا                                            که طوافى بکنم گرد مزار شهدا
به امیدى که دل خسته هوایى بخورد                                           متبرک شود از گرد و غبار شهدا
آنان، فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ  به نظارهٔ جاماندگان وادی عشق نشسته‌اند نه اینکه فقط نظاره‌گر باشند‌ بلکه تا بیچارگان و از راه‌ماندگان آرزومند را دست گیرند.
ناگاه هاتفی ندا داد:
«فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
((گر وصال یار خواهی ترک جان باید گرفت//عشق اگر داری طریق عاشقان باید گرفت))؛
آری، چگونه با سبک بالان عاشق و کبوتران خونین بال که با زمزمهٔ سرود عشق، فناءفی‌الله را در مدرسهٔ ایثار به جان خریده‌اند می‌توان به نجوا نشست حال اینکه ( گندم از گندم بروید جو ز جو)؛
هان! با توهستم، ای به نجوا نشسته، باید در حیات، شهید بود تا لایق صحبت باشی؛
آری خوب می دانم‌‌؛ اما ای شهید!
آرزوی افتادن در تور صیدتان با تار و پود جانم آمیخته است و تربت پاکتان میعادگاه و سجده‌گاهمان؛
آری! سخت است، همجواری و یکجانشینی و مصاحبت خاکیان و افلاکیان؛ «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ».
همان شهیدان مظلوم خونین شهر و هویزه، کرخه‌ و شلمچه، دشت آزادگان، فکه و چزابه،
که با رمز یا فاطمهالزهرا (س)  و یا اباعبدالله الحسین (ع) و یا صاحب‌الزمان ادرکنی (عج)، به مصاف دشمن درون و بیرون رفتند و «لِقَاءَ رَبِّهِ‌» را با «فَلْیَعْمَلْ‌ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ‌ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ‌ أَحَداً» خالصانه به جان خریدند و در نبرد جبههٔ حق علیه تمام باطل، «الست بربکم» را معنا کردند و شهد شیرین «قالوا بلی» را با جوهر جان در آمیختند و همسفر با کاروان عاشورا در ماذنهٔ عشق گلبانگ لبیک یاحسین را به ندای تاریخی «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» مولایشان سر دادند و با گوش جان ندای «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبّ رَحِیم» را از ماوراء عالم امکان شنیدند و گرد و غبار خاک‌نشینی دنیا را از جان و دل تکاندند و در تجارت «تنجیکم من عذاب الیم»، لقاء رب ودود را خریدند.
و اما چگونه است حال امیدواری که ایمان به کرم شاهدان شهید دارد و اعتقاد به شفاعتشان در شیرازهٔ وجودش نقش بسته است؛
آری! امید داریم و باورمان اینچنین است: امید واصل شدن به رحمت واسعهٔ الهی با رمز لبیک یاحسین (ع).

 شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خودکامی ببدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همی‌خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلقَ من تهوی دَعِ الدّنیا و اَهملها

===================
یادداشت علی منصوری‌رضی

===================