انتخابات مجلس: از گفتمان تا کوفتمان؛ با نگاهی به گفتمان دریدایی!
انقلاب اسلامی بدون هیچ تردیدی محصول نگاه توحیدی به عالم است که در نهضت امام در قالب هستی شناسی فقهی تعریف و تبیین می گردد و در مسیر انسان شناسی، معرفت شناسی و حکمت نظری و عملی مختص خود بسط می یابد در حالی که ماهیت عصر جدید مدرنیته در ساحت تاریخی و فرهنگی با ساختارهایش معطوف به اراده قدرت است جمهوری اسلامی ماهیتش اراده معطوف به حق می باشد.
به گزارش صحرانیوز ، انقلاب اسلامی بدون هیچ تردیدی محصول نگاه توحیدی به عالم است که در نهضت امام در قالب هستی شناسی فقهی تعریف و تبیین می گردد و درمسیر انسان شناسی، معرفت شناسی و حکمت نظری وعملی مختص خود بسط می یابد در حالی که ماهیت عصر جدید مدرنیته در ساحت تاریخی و فرهنگی با ساختارهایش معطوف به اراده قدرت است جمهوری اسلامی ماهیتش اراده معطوف به حق می باشد.
با توجه به جمهوریت نظام و حتی اسلامیت و نسبت این دو با هم قرائت هایی وجود دارد که دو جریان سیاسی کلان در پارادایم جمهوری اسلامی از بدو انقلاب با عناوینی دوگانه چون : چپ و راست و در دهه کنونی اصلاح طلب و اصولگرا، وجود داشته اند اگر چه ما به گفتمان انقلابیگری قائلیم و دوگانه انقلابی وغیرانقلابی را باور داریم اما هنوز دوگانه اصولگرا و اصلاح طلب در ادبیات سیاسی رسمئ کشور جولان می دهند.
از سال ۸۴ به بعد ساختار جریانات پیچیده شده به نحوی که اصولگرایی که از حیث تئوریک و ایدئولوژیک خود را در تقارن با مبانی انقلاب وآرمان های جمهوری اسلامی تعریف می کرد، اعتقاد راسخ به اسلام، انقلاب، ولایت فقیه، امام و مقام معظم رهبری و قانون اساسی وعدم تغییر و تاویل و تحریف و حذف این ها شاهد دگردیسی هایی در این جریان بودیم که می توان نوعی واپسگرایی را شاهد بود و یا از تبدیل گفتمان به خرده گفتمان و (و حتی در جریان موسوم به اصلاحات و یا اقوام عبور از مرکزیت به کثرت) یا نوعی شالوده شکنی در این گفتمان سخن گفت که البته دامنه این شالوده شکنی در عبور از دوگانه مذکور دیده می شود که اینجا مد نظر ما نیست.
شالوده شکنی یا دیکانستراکشن کلمه و مفهوم مرکزی مد نظر “ژاک دریدا” هست که در حوزه زبانشناسی و فلسفه و معرفت شناسی تا هنر ظهور و بسط پیدا کرده است در نگاه دریدا مرکزیت وجود ندارد و شاهد تکثر و روایت ها هستیم.
جریان اصولگرایی از اواسط دهه ۷۰ به عنوان یک جریان یکدست با چنین پدیده ای مواجه گردیده که در انتخابات ۸۴ و حوادث سیاسی انتخاباتی بعد خود را نشان داد.
از سویی اصولگرایی در مدیریت هاشمی بود. از سویی بعد از سال ۸۴ شاهد گسست از هاشمی و سپس در سال ۸۸ از احمدی نژاد بودیم.
درسال ۹۲ شاهد گسست ماهیتی در رفتار امثال ناطق، باهنر، لاریجانی، مصباحی مقدم، توکلی و… بودیم به نحوی که به گفتمان سازش پیوستند و آن عقبه های ایدئولوژیکی با انقلاب را واسازی نمودند.
شکل گیری جمنا و جبهه پایداری و فرصت خوبی برای جریان اصولگرایی ایجاد کرد و خروجی آن اتحاد بر آیت ا… رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ بود.
اما دراستان ها درانتخابات شوراها و مجلس چنین اتحادی نبود. چنان که در سال۹۴ کاندیدای مختلفی از یک جریان برآمدند که به شکست شاخص ترین چهره جریان در مرکز استان منجر شد.
شاید نادیده گرفتن بسیاری از نیروها و انحصار قدرت و انحصار تصمیمی گیری سیاسی در جریان اصولگرایی یک طرف ماجرا باشد که قبیله گرایی سیاسی را رقم زده. بُعد دیگرش اشرافیت سیاسی شکل گرفته در جریانی است که مدعی عدالت هست.
قدرت طلبی پینوکیوهای سیاسی که بعضا پدرژپتوها از تهران آنان را به میدان فرستادند بُعد دیگرش هست. با وجود آن که رای چندانی ندارند اما نمونه هایی از این دست می توانند به بن فکنی جریان سیاسی بپردازند.
دراینجا هم می توان به افراد تکراری و نسل اول انتقاد کرد که چرا ورودی جریان سیاسی را سد کردند. طبیعی است چنین افرادی با راه اندازی چندین تشکل به خروجی نمی رسند چون با تغییر اسم نتیجه ای نخواهیم گرفت (نادیده گرفتن گردش نخبگان پارتو) از سویی این جریانات نباید همه یا اکثریت را نادیده بگیرند. از آن سو هم فرصت طلبان به دنبال باج خواهی از جریانات سیاسی خود هستند.
در استان گلستان با تشکیل جبهه پایداری و جمنا و بعد ائتلاف، اتفاقات مبارکی رخ داد. البته انتقاداتی وارد است که امید است پذیرفته شود و فرایند اصلاح شکل بگیرد.
اتحاد افراد شاخص در یک جریان سیاسی، اولویت ایدئولوژی بر فرد، انتخاب و اجماع بر سر گزینه های نهایی، بستر برای ارائه دیگاه ها توسط کاندیدا اتفاق مبارکی بود که در این دوره افتاد. اما نکته ای که وجود دارد عدم پایبندی عده ای به تصمیم جریانی است.
۱۲ نفراز شخصیت هایی که میثاق شورای ائتلاف نیروهای انقلابی را امضا کرده بودند چون دنکوب، زرگرانی و خانم ها جانعلی نژاد و فدایی (که این یک اتفاق مبارک در جریان انقلابی است که خانم ها حضور موثری داشتند)، صفوی، سیاه بالایی، عباسی، قدس مفیدی و… از گفتمان و تصمیم جمعی عدول نکردند (مبنی بر اجماع بر دکتر منتظری که حقیقتا با استقبال خاص وعام درجریان انقلاب مواجه شده) اما کسانی چون صاحب حجتی با وجود این که اصلا در استان نبوده و در معادلات سیاسی استان نقش چشمگیری نداشته نوعی نا فرمانی در پیش گرفته است.
البته در ساختار تشکیلات مربوطه ابتلائاتی وجود داشته که بزرگوارانی چون سنگدوینی از اول مستقل ورود پیدا کردند و براینان خرده ای نیست (والحق با استقبال مواجه شده است) .
اما سوال اساسی اینجا این است که افراد عضو ائتلاف که اکنون عهدشکنی کردند چه نقشی در تحولات اساسی استان داشته و دارند و دارای چه وزنی در استان هستند؟ که چنین گروکشی سیاسی به راه انداختند. پیشتر سید هادی حسینی با شانتاژ و ادبیات دور از انتظار آن کرد که دیدیم و آن شد که دید.
اکنون نیز با در نظرگرفتن برخی انتقادات موجود به ائتلاف، آقای سنگدوینی از ابتدا مستقل آمد، اما صاحب حجتی با وجود امضا و حضور در ائتلاف و استفاده از ظرفیت آن به رویه ای پرداخته که پیشتر سید هادی حسینی گام نهاد و نتیجه اش را همه دیدند.
اکنون فضای انتخابات در بین جریانات سیاسی، اقوام و به خصوص اصولگرایی نه تنها دچار دوگانه نشده بلکه با نوعی از دیستراکشن مواجه گردیده که راویت های خرد هم مشروعیت روایت کلان آن را به چالش کشیدند!
یک وجه آن انحصار قدرت و تصمیمگیری و حلقه تنگی است که با وجود تذکرات مکرر به بزرگان این جریان این روند ادامه داشته و با انتخاب کوتوله های سیاسی در ساختار سیاسی توسط آقایان امروزه دن کیشوت وار پا در کفشی کردند که برایشان بزرگ است و با زمین خوردنشان در فضای عثرت گونه سیاسی کنونی به جریان سیاسی اصولگرایی آسیب میزنند.
این طناب را از هر طرف که بکشی برنده ای نخواهد داشت چون زمان مسابقه از قبل به اتمام رسیده اما صدای سوت داور را نشنیده اند!! با امید به این که انتخابات به تقویت سرمایه اجتماعی بینجامد و بعد از رقابت چند روزه به کوچه مشترک رفاقت باز گردیم.
العاقبه للمتقین
به قلم حسین پایین محلی