پنج بلیت برای بهشت/ خشاب مهربانی در سلاح «حاج حسین»

پنج بلیت برای بهشت/ خشاب مهربانی در سلاح «حاج حسین»

بی‌شک تبلور روحیه جهادی و نهادی در نویسنده کتاب «بچه‌های حاج قاسم» و زنده کردن مفهوم مهربانی در بسیج را جز وعده راستین خداوند و پاداش جاویدانش یارای سپاسگزاری نیست و چه زیباست که بگوئیم پایانی جز شهادت در راه معبود برای صیادها، کاظمی‌ها و معروفی‌ها حیف و بی‌انصافی است.

پنج بلیت برای بهشت/ خشاب مهربانی در سلاح «حاج حسین»

به گزارش صحرانیوز؛ وقتی به گذشته می‌نگرم نخستین صحنه‌هایی را که به خاطر می‌آورم سال های کودکی و نوجوانی است که دست در دست پدر به عشق جایزه‌های کلاس قرآن و تواشیح پایگاه بسیج هر شب روانه مسجد محل شده و کم کم نام مقدس بسیجی را در بر تارک وجودمان حس کردیم. از همان روزهای کودکی آرم زیبای سپاه در کنار همه زیبایی‌اش سوالی برایم ایجاد کرده بود که آن آیه قرآن که خواسته دشمنان را بترسانیم چه معنا و مفهومی را در لابه‌لای کلماتش مستتر کرده است.

سالها از آن روزها می‌گذشت و هنوز پاسخی شایسته برای این سوال کودکی‌ام نیافته بودم که چگونه و با کدامین ابزار و رفتار باید ترس را بر عمق قلب دشمنان بنشانیم، ناگاه در آستانه ۳۰ سالگی و در چله انقلاب با حضور بزرگ‌مردی از تبار همت و باکری و سلیمانی در استان گلستان احساس می‌کردم هر روز به پاسخ سوالم نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوم.

شاید نگارش تمام آنچه در این پروسه طی شد هم در قاموس کلمات نگنجد و هم قلم و کاغذ را توانی برای درج و ضبطش نباشد اما اگر از همه اتفاقات میمون و مبارکی که از بدو معارفه سردار «حسین معروفی» با همه پیامهای بزرگی که با خود یدک می کشید رخ داد بگذریم، پاسخ سوال من نگاهی نو به برخی رفتارهای اخیری است که بعد از مهربانی و فداکاری سردار و هم قطارانش در سیل اخیر شکل گرفت و پنج گام بلندی که هر روز بر دایره محبان و عاشقان راه و منش بسیج می‌افزاید.

گام نخست سردار گامی بود مستحکم بر سر تجملگرایی و اشرافی‌گری، آن هنگام که در موسسه آموزش عالی شمس گنبدکاووس و در مراسم گفتمان وحدت، با فرش قرمز در مقابل خود رو به رو شد ضمن عبور از کنار فرش منفور تجملگرایی دستور جمع‌آوری آن را داد و با ناراحتی از این گونه رفتارهای بی محتوا گلایه کرد. رفتاری که در آن روزهای سر و صدا کردن جشن‌های کاخ سعدآباد آن چنان بر دل نشست که تصاویر جمع‌آوری این فرش قرمز تا مدتها دست به دست در میان جوانان میهن می‌چرخید.

جشنواره فرهنگ اقوام ایران زمین نقطه عطفی در ارتباط سپاه نینوا با مردم و دستگاه‌ها و استقرار عمیق‌ترش در بطن دل‌هایشان بود که همگان را به این باور رساند سپاه نینوا یک خط دیگر نیز به مردم نزدیک‌تر شده است. آنجا که سردار معروفی در کنار چند هزار نفر از مردم در شادیشان شریک شد و هر جا لازم بود هنرمندان بومی و محلی را با دست‌های گرمش نیز تشویق کرد تا ثابت کند بسیجیان هم از این کره خاکی و از میان همین مردم بوده و در شادی‌هایشان شاد و در غمهای مردم غمگینند.

اصل حضور فرمانده سپاه استان در این جشنواره پُرموسیقی و آئین‌های شاد سنتی بی‌سابقه بود چه رسد به نشستن چند ساعته وی در این جشنواره و سرکشی به غرفه‌های هنرمندان صنایع دستی و سوغات استان‌های مختلف که دلگرمی خاصی نیز به مردمی داد که شاید گمان نمی‌کردند سردار سلحشور جبهه‌ها را اینقدر هنردوست، آرام و مردمی ببینند.

گام سومی که همزمان هم بسیج و سپاه را در دلهای جوانان محبوب‌تر کرد و هم برچسب‌های غیرمنصفانه را از تارک مجموعه‌های مردمی جوان زدود، دیدار تاریخی سردار با سمن‌ها یا همان ngoها بود . دیداری که خط بطلانی کشید بر سالها تصورات و قضاوت‌های نادرست متقابل که بسیج و سمن‌ها را از هم دور کرده بود. سردار از لزوم پیوند عمیق سمن‌ها با بسیج و سپاه و لزوم بهره‌مندی از ظرفیت‌های این مجموعه‌های مردمی برای اجرای رسالت‌های این نهاد انقلابی سخن گفت و لبخند رضایت و حمایت را برای نخستین بار از این منظر بر لب‌های جوانان فعال در این حوزه نشاند و یک بار برای همیشه برچسب‌های ناصواب را از پیشانی سازمان‌های مردم نهاد پاک کرد.

حضور بی آلایش و همراه با لبخند پدرانه «حسین معروفی» در دانشگاه پیام نور گنبدکاووس نیز زمینه‌ساز چهارمین گامی شد که هم تکلیف را برای همه دانشجویان بسیجی مشخص کرد و هم در حاشیه برنامه بار دیگر بسیاری را میخکوب نگاه بلند و ژرف سردار به جوانان این میهن کرد.

معروفی با انتقاد شدید از دستهای ناپاکی که به دنبال سیاسی نبودن دانشجویان و بسیجیان هستند بر لزوم سیاسی بودن و فهم سیاست توسط دانشجویان تاکید کرد. او دور کردن جوانان از سیاست و فهم و تحلیل درست اوضاع را در سطوح مختلف یک خیانت به انقلاب دانست. نگاه شیرینی که نشان داد آنچه از نگاه سپاه و بسیج مذموم است سیاسی کاری است نه سیاسی بودن و قرار نیست دانشجوی بسیجی نسبت به انتخابات و معادلات سیاسی کشور بی‌تفاوت باشد.

پایان این مراسم و خروج سردار از همایش نیز بستر نگاه مهربان و پدرانه شاگرد خلف «حاج قاسم سلیمانی» به دختر دانشجوی مهربانی بود که شاید از نظر ظاهر برخی آنها را از دایره انقلاب دور بپندارند، اما باید در آن صحنه حاضر باشی تا درک کنی عمق محبت و دلبستگی دخترک دانشجو به انقلاب و رهبری را وقتی که مهربانی سردار بر عمق جانش نشست که گفت ما جانمان را برای دفاع از شما خواهیم داد.

فهمیدیم و بر ذهنمان حک شد که جوانان این میهن به دور از قضاوت‌های ساده لوحانه ظاهری ما اگر با مهربانی و عشق با آنها سخن گفته شود در راه حراست از کیان انقلاب از نسل اول و دومی‌ها هم آماده‌تر و فداکارتر است.

اما گام پنجمی که سردار با صلابت آن را برداشت و با پوتین ارادت به مردم و حمایت از معیشت آنها بر زمین غرور و تکبر کوفت، نامه متواضعانه وی به استاندار گلستان در بدترین شرایط اقتصادی و مدیریتی دولت بود، نامه‌ای که وقتی پای فشار و تحریم بر گرده مردم قرار گرفته و خرخره معیشت مردم با بی‌تدبیری زیر فشار بود نگاشته شد تا بر خلاف تصور عده‌ای ساده لوح سپاه و بسیج بعد از سالها هجمه و طعنه به جای کینه‌توزی و عقده‌گشایی در کمال عقلانیت و حکمت دست‌گیر دولت شده و برای نظارت بر بازار تمام نیروهای خود را پا در رکاب استاندار برای حراست از دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دستاورد بزرگ انقلاب به خط کند.

نامه‌ای که نشان داد بسیج و بسیجیان حتی خار در چشم و استخوان در گلو هم که باشند پای انقلاب و نظام و دفاع از ساختارهای قانونی آن ایستاده‌اند و به جای تسویه حساب شخصی خود را موظف به اجرای رسالت‌های انقلابی خود در خدمت به مردم می‌دانند.

بی‌شک این تبلور روحیه جهادی و نهادی در نویسنده کتاب «بچه‌های حاج قاسم» و زنده کردن مفهوم مهربانی در بسیج را جز وعده راستین خداوند و پاداش جاویدانش یارای سپاسگزاری نیست و چه زیباست که بگوئیم پایانی جز شهادت در راه معبود برای صیادها، کاظمی‌ها و معروفی‌ها حیف و بی‌انصافی است.

به هر تقدیر کوله بار این سردار رشید اسلام مملو از خشاب‌های مهربانی و عطوفت و قمقمه آبش دریایی از معرفت و بصیرت و مسیر پروازش به بهشت هموار و هموار و هموار است، پنج گام در آغاز دهه پنجم انقلاب که پنج بلیت دربست تا بهشت را برایش به ارمغان آورد.

«و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه»  یعنی همین که دوست را با مهربانی به آغوش بکشانی و دشمن را از این مهر و حماسه محبت پریشان کنی که دشمن از هیچ جیز بیش از مهربانی و مودت و همدلی ما نمی‌هراسد.

حاج حسین، مرد روزهای سخت انقلاب، شهادت نصیبت و همنشینی با علی (ع) که مقتدای بسیجیان تاریخ بود گوارای وجودت….

به قلم مهدی باقریان